یه روز اومدن منو بردن سربازی.
رسیدیم اونجا بهم گفتن باید موهاتو از نه بزنی منم گفتم باشه
موهارو تراشیدن. بعدش رفتم خوابیدم .
صبح که از خواب بلندم کردن دیدم موهام دوباره در اومده!!!
سر صف صدام زدن:آهای ببر بیا اینجا...
اطرافمو نگاه کردم ببینم با کیه! بهش گفتم: با منی؟؟؟ گفت:آره سالار با خودتم بیا اینجا. رفتم بهم گفت چرا موهاتو نزدی؟ گفتم دیروز واسم زد! گفت:سالار نزدی باید همین الان همین جا از ته بزنی.
گفتم باشه. اومدن موهامو زدن بعد دو ساعت همش در اومد.
(دوستان این مطلب به گفته خود آن بزرگوار است و کوچکترین تغییری در آن ایجاد نشده)
شعار سایت:(ما نمیخوایم از خودمون تعریف کنیم ولییییییی...)
منتظر سخنان بعدی حسین باشید...
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .